آفتابنیوز : سرویس بین الملل- شبکه خبری الجزیره مینویسد: "آنچه منطقه به آن نیاز دارد نه یک ناتوی عربی که یک طرح مارشال است. طرح مارشال موفقیتآمیزترین پروژه سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا پس از جنگ جهانی دوم است، این طرح به بسیاری از کشورهای اروپای غربی کمک کرد تا اقتصاد خود را پس از جنگ بازسازی کنند. ایالات متحده و تیم سیاست خارجی جورج مارشال در مسیر خلق جهان پس از جنگ درصدد حذف عوامل بروز دو جنگ جهانی و معضلات اقتصادی ناشی از آن بودند، به عبارت دیگر آنها معتقد بودند در همه جای دنیا، انسان مرفه، یا دستکم امیدوار به زندگی در رفاه، به سوی تمامیتخواهی جذب نمیشود".
به گزارش آفتابنیوز؛ این شبکه خبری می افزاید: "دولت ترامپ نخستین دور تحریمهای اقتصادی را بر ایران تحمیل کرده با این هدف که ایران پای میز مذاکره بازگردد تا توافقی بهتر حاصل شود. دومین و دردناکترین بخش تحریمها، تحریم نفتی ایران است که در اوایل ماه نوامبر اجرا میشود. اکنون نیز اقتصاد ایران وضعیت خوبی ندارد. ارزش واحد پول ملی کاهش پیدا کرده است، شرکتهای اروپایی از ایران خارج میشوند و مشتریان نفتی ایران به دنبال منابع دیگر می گردند اما این تمام داستان نیست؛ ترامپ علاوه بر تحریم اقتصادی ایران درصدد است تا با ایجاد یک ناتوی عربی یعنی اتحادی امنیتی و سیاسی میان کشورهای حوزه خلیج فارس مقابله با ایران را شدت بخشد.
ایده ترامپ کنار هم قرار دادن دوستان و متحدان بیشتر برای آمریکا به منظور مقابله با ایران است. واقعیت اما آن است که به ندرت پیش آمده که اتحادهای امنیتی منطقهای این چنینی کارآمد بوده باشند. برای مثال، پس از پایان جنگ جهانی دوم، بریتانیا و امریکا تلاش کردند تا اتحادهای امنیتی منطقهای را با هدف مقابله با کمونیستها و اتحاد جماهیر شوروی در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه ایجاد کنند. با این حال، اختلاف میان اعراب و اسرائیل و مبارزه اعراب علیه استعمار اروپایی ایجاد چنین اتحادی را دشوار ساخت. براساس اسناد وزارت خارجه امریکا ایده اصلی آن بود که اتحاد مذکور با حضور ترکیه، عضو ناتو و با شرکت پاکستان تشکیل شود. تلاش های دیگری برای ایجاد فرماندهی خاورمیانه که ایده های بریتانیایی برای به محاصره در آوردن اتحاد حماهیر شوروی بودند نیز مطرح شدند. یکی از این طرحها "پیمان بغداد" بود که شامل ترکیه، ایران، عراق، پاکستان و بریتانیا می شد. امریکا به این پیمان نپیوست و ترجیح داد تا به صورت انفرادی با هر یک از آن کشورها قرارداد امضا کند. این اتحادها در رسیدن به هدف خود یعنی مهار کمونیست ها و جلوگیری از افزایش قدرت منطقهای شوروی شکست خوردند. با وجود تلاش اتحادهای مذکور، مسکو موفق شد در منطقه نفوذ کند و روابط نزدیکی با سوریه و مصر برقرار سازد. همچنین، یکی از اعضای کلیدی پیمان بغداد، یعنی عراق نیز به متحد نزدیک منطقهای مسکو پس از رویدادهای 1958 میلادی و سرنگونی نظام پادشاهی آن کشور تبدیل شد و عملا این پیمان ناکارامد شد".
"الجزیره" در ادامه می نویسد:"دلیل اصلی شکست این تدابیر امنیتی فقدان درک ذهنی معمار آن یعنی امریکا درباره این موضوع است که فلسطین مرکز اگاهی و وجدان جمعی اعراب بوده است. برای اکثریت اعراب، اسرائیل تهدید جدیتری نسبت به اتحاد جماهیر شوروی بود. امروز نیز خطای محاسباتی مشابهی از سوی عربستان سعودی و امریکا وجود دارد. نیازی به گفتن نیست که ستون هر سازمان امنیت جمعیای این است که تمام اعضا باید با تهدید مشابهی مواجه باشند در غیر این صورت نمیتوان از آن تحت عنوان امنیت جمعی یاد کرد. در مورد ناتوی عربی چنین موضوعی وجود ندارد. کشورهای عربی در میان خود نیز اختلافنظر دارند از جمله اکنون عربستان سعودی و امارات با قطر اختلافات جدی دارند. اصل پایه امنیت جمعی "یکی برای همه و همه برای یکی" است. تجاوز یا جنگ علیه یکی از اعضای یک پیمان امنیت جمعی جنگ علیه تمام اعضا محسوب میشود. از سوی دیگر در سطح داخلی نیز شکافهای زیادی میان حاکمان عرب و مردمانشان وجود دارد. بسیاری از دولتهای عربی ایران را تهدید جدی میدانند این در حالیست که بسیاری از مردمان عرب، امریکا و اسرائیل را تهدیدی جدیتر برای امنیت اعراب نسبت به ایران میدانند. علاوه بر این، شمار زیادی از مردمان عرب معتقدند که مشکل آنان عدم حکومتداری خوب و فقدان سیاستهای عمومی و جامع برای مقابله با فقر، بیکاری و نابرابری اجتماعی است".
این شبکه خبری در بخش پایانی گزارش خود مینویسد: "واقعیت آن است که ما به یک برنامه مارشال برای خاورمیانه با هدف ایجاد ثبات و امنیت برای همه کشورهای منطقه نیاز داریم. این موضوع به ایجاد دموکراسی واقعی در منطقه کمک خواهد کرد مشابه صلح دموکراتیک که در اروپا پس از جنگ جهانی دوم حاکم شد".
چرا ایران نگران نیست؟
در همین راستا، سایت تحلیلی "المانیتور" در گزارشی تحلیلی تحت عنوان "چرا ایران نگران برنامه آمریکا برای تشکیل ناتوی عربی نیست"، مینویسد:"برخلاف انتظارها ایران نگرانیای از تلاش امریکا برای تاسیس یک ناتوی عربی ندارد. صحبتهای ترامپ پر از تناقض هستند. او از سویی علیه ایران صحبت می کند و سپس از مذاکره بدون قید و شرط با رهبران ایران و آمادگی در این باره می گوید. او اخیرا اما خواستار تشکیل کارزاری ضدایرانی با حضور کشورهای عرب منطقه شد. دستکم از نظر ایران این پیشنهاد با گفتوگوی بدون قید و شرط تناقض و مغایرت دارد. ایران نمیتواند مذاکره را با فرد و جریانی تهدیدکننده انجام دهد. در مقابل به نظر نمی رسد که ایران نگرانیای درباره ایده ناتوی عربی داشته باشد. از دید ایران دولت ترامپ منطق شیر دوشیدن را در قبال اعراب همسایهاش اعمال میکند و ناتوی عربی نیز از دید آنان تلاشی ناکام و تکراری است. علیرغم تلاش ترامپ و عربستان سعودی برای مقابله با ایران، واقعیت ان است که امکان موفقیت برای غلبه با اختلافات میان دولتهای عربی با خود دشوار است. برای مثال، عمان و قطر در مقایسه با عربستان سعودی به ایران نزدیکتر هستند و کویت تلاش دارد تا بیطرف باقی بماند. بدین ترتیب سیاست واشنگتن توسط شرکای مدنظر خود آن کشور نیز به چالش کشیده می شود. سیاست ترامپ در این حوزه باعث افزایش تنش فرقهای در منطقه میشود. ترامپ با سیاست خود علیه ایران سبب میشود تا شیعیان ناراضی بگویند که باید در برابر امریکا ایستادگی کرد. همانگونه که پس از بهار عربی دیده شد، به نظر میرسد آمریکا درصدد بازسازی سیاست ثبات مستبدانه است".
این سایت در بخش پایانی گزارش خود می نویسد: "از دید ایران، احتمال آنکه ناتوی عربی به ائتلافی گسترده تبدیل شود بسیار بعید است در نتیجه، در این سناریو آن تلاش تهدیدی جدی برای امنیت ایران نخواهد بود. تهران اما تلاش خواهد کرد تا منابع مالی لازم را برای مقابله با فشار تامین کند. در چنین شرایطی ایران مانند دوره اوباما مقاومت خواهد کرد و با استفاده از اختلافات میان اعضای شورای همکاری خیلج فارس تلاش میکنند تا این پیمان را تضعیف کند و روابط بانکی نزدیک حود با برخی از کشورهای عضو آن پیمان عربی را حفظ کند".